شاه رپ rap سلام من امير هستم،با تشكر از انتخابتون...
فقط يه خواهش دارم اونم اينه كه لطفا تموم شعرا رو بخونين،تمام شعرا رو خودم نوشتم...
تو يه خونه شادي ، تو يه خونه غم//حتي اگه اين دو تا رو جدا كني از هم//هر كاري هم كه كني اين دوتا با هم لجن//از همون اول تاريخ تا به آخر//يه فرقي بوده بين مهندس و مال خر//آخه چرا بايد همه چيز دو تا باشه//يه جوون چرا بايد موتاد باشه//آخه تو به من بگو اين واقعا راشه//جووني كه تو شادياش هم پر از غمه//خرابي ذهنش مثه خرابي زلزله بمه//آره منم يه شاعرم از جنس يه جوون//جووني كه سعي ميكنه شعر بگه از درون//شعرايي كه هر كدام به شكل يه دردن//مخاطب شعراش آدماي بي روح و سردن//آدمايي كه از مشكلات كمر خم كردن//به فكر اينن كه كاش ميشد به قديما برگردن
هر لحظه كه من به تو ميگم ايست//چرا داري ميري جلو وقتي اونور خبري نيست//هر لحظه تو زندگيم به فكر يه چيزم//توي ذهنم افكار خوبي رو بريزم//هرلحظه خواستم مشكلاتمو يه راز كنم//سختي ها و دردا رو توش لحاظ كنم//هر لحظه صحنه هايي از جلو چشام رد ميشدن//وقتي سيل مي اومد ، چشام جلوشون سد ميشدن//هرلحظه كه ميرفتم واسه خريد روزنامه//دنبال يه چيز بودم،خبر روز داره//وقتي كه روزنامه هارو وا ميكردم//صفحه حوادثو از بقيه سوا مي كردم//هر لحظه كه گريه كردم،اشك پشت اشك بود//همش واسه خاطر يه مشك پشت دشت بود//وقتي هر لحظه از گريه ،چشام باز نميشد//اون چشاي من بود،چشايي كه ناظر نميشد//هر لحظه فكر ميكردم يه دردو به شكل شعر بگم//تا وقتي كه زنده هستمو، از اين دنيا برم
ثانيه ها همينجوري هي پشت هم ميرن//هر لحظه ممكنه من يكي هم بميرم//مني كه ديگه از مشكلات و سختي ها سيرم//سختي هايي كه وقتي جلوي آينه ميرم//خودمو نگاه مي كنم و مي گم كه پيرم//آخه چرا بايد يه جوون اينطوري شه//اون كسيه كه داره از خود بي خود ميشه//جووني كه هر لحظه از زندگيش بايد شادي باشه//وقتي ميگه من،بايد از خودش راضي باشه//ديگه الان شب و روزش يكي شده/دعواهاش مثه دعواهاي تام و جري شده//زمان داره ميگذره سفيد كرده موهاي مشكيش//داره بزرگتر ميشه و زياد شده مشغله فكريش
آره بازم يه شعر ديگه و يه حرف تازه//حرفي كه بين خودمون مي مونه و صرف رازه//شايد شعرايي كه براي تو هيچن//انقدر كه بخوني كلمات تو مغزت بپيچن//كلمه هايي كه از يه واژه اومده//اگه دركشون كني،از يه چيز تازه اومده//آره كلماتم داره مغزتو هك ميكنه//گلبول هاي سفيد و قرمزتو فلك ميكنه//پس بترس ، بترس از اين كلمات مبهم//من ناجي روح تو و فرشته صبحم//نه فكر اين و اونم نه فكر جمعم//خيلي وقته كه زنده نيستم و مردم
شاهين نجفي زاده ١٩شهريور ١٣٥٩ در شهر بندر انزلي . يكي بهترين خوانندگان رپ فارس است.شاهين در دوران زندگي ٣٢ ساله خود زجر و مشكلات و درد هاي زيادي كشيده است او وقتي ٦ سال داشت پدرش را از دست داده بود ، برادري داشت كه گرفتار اعتياد بود.مادرش هم مريض ودرمانده بود .شاهين در حال حاظر در آلمان ساكن است .او كنسرت هايي در شهرهاي آمريكا به تازگي اجرا كرده است .به تازگي خبر فوت مادرش به گوشش رسيد و ما برايش واقعا ناراحت هستيم .او در اين باره گفته: من فقط يه مادر داشتم كه اونم رفت . به اميد پيشرفت هاي بيشتر ...
عشقي دارم از نفس درآمده//نفسي كه آهي ست در يك آينه برآمده//هر روز منم و تنم جلوي آينه//با خودم تكرار ميكنم حق ما اينه//حقي كه بايد بنگريم و ببازيم//در عالم وجود خويش داستاناي الكي بسازيم//با خودمون در گير ميشيم و نقاب پشت نقاب//يه ديوار و رنگ سفيد و نگاه پشت نگاه//هر لحظه از درد فرياد ميزنيم//تو زندگي هر لحظه تكيه بر باد ميزنيم//مرهمي براي زخم خود نداريم//مجرميم و رها از زندون و فراريم//يه شرارتي تو وجود ماست كه بي هدفه//يه وژدان و گناهي كه سر رفته//ميدونيم بايد درماني براي خويش بسازيم//بايد به حرمت وجود خود در اين دنيا بنازيم//خلاصه منم و دفترمو درد پشت درد//يه شاعر و اميري كه مانده بر پشت در...
آخرین مطالب نويسندگان پيوندها ![]() ![]() ![]() ![]()
![]() |
|||
![]() |